طالوت ◕‿◕

وبلاگ ورزش‌دوستان و ورزشکاران جسم_روح_ذهن

طالوت ◕‿◕

وبلاگ ورزش‌دوستان و ورزشکاران جسم_روح_ذهن

طالوت  ◕‿◕

سلام به همه
............................
- مطالب این وبلاگ با هدف گسترش ورزش و تحرّک و نشاط واقعی و پایدار و رفتار صحیح در زندگی انتشار می یابد.
- از پیشنهادهای شما استقبال می‌کنیم.
- شاد و سالم و امیدوار باشید...
............................
وضعیت وبلاگ: نیمه فعال

آخرین نظرات
  • ۳ آبان ۰۰، ۱۷:۲۶ - takarli
    عالی
  • ۳ اسفند ۹۹، ۱۰:۰۱ - نیوشا
    عالی

۳۲ مطلب با موضوع «الـگـوی ورزشـی» ثبت شده است

حدود سال 1354بود که مشغول تمرین بودیم که ابراهیم وارد سالن شد و یکی از دوستان هم بعد از او وارد سالن شد و بی مقدمه گفت: داداش ابراهیم! تیپ و هیکلت خیلی جالب شده! وقتی داشتی تو راه می اومدی دوتا دختر پشت سرت بودن و مرتب از تو حرف می زدن؛ شلوار و پیراهن شیک که پوشیده بودی و از ساک ورزشی هم که دستت بود، کاملاً مشخص بود ورزشکاری.

 
ابراهیم با شنیدن این حرفها یک لحظه جاخورد. انگار توقع چنین حرفی را نداشت و خیلی توی فکر رفت.
ابراهیم از آن روز به بعد پیراهن بلند و شلوار گشاد می پوشید و هیچ وقت هم ساک ورزشی همراه نمی آورد و لباس هایش رو داخل کیسه پلاستیکی می ریخت.

هر چند خیلی از بچه ها می گفتند : بابا تو دیگه چه جور آدمی هستی؟! ما باشگاه می آییم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم و... تو با این هیکل روی فرم این چه لباس هایی است که می‌پوشی؟ ابراهیم هم به حرفهای اونها اهمیتی نمی داد و به دوستانش توصیه می‌کرد:

اگر ورزش رو برای خدا انجام بدین عبادت است و اما اگر به هر نیت دیگری باشین، ضرر خواهید کرد.

 

http://www.aviny.com


سلامتی جسم و روح، از اموری است که انسان همیشه در پی آن بوده و هست. دین اسلام، همواره به عنوان دین کامل و جهان شمول به تمامی زوایای یک زندگی سالم می اندیشد و همه راه های منتهی به سعادت دنیا و آخرت را برشمرده است، ارزش تندرستی را بیان می کند؛ حفظ بهداشت را لازم می داند و طبیعتاً ورزش نیز به عنوان پیش­نیاز تندرستی مورد تأیید اسلام می­باشد.

امروزه ورزش در زندگی مردم دنیا نقش مهمی دارد. میلیون ها نفر به آن اشتغال دارند و چندین برابر آن نیز تماشاگر و طرفدار برنامه های مختلف ورزشی اند. ورزش در مواردی نیز استحکام بخش وحدت ملی و اجتماعی جوامع بوده و فضایل و رذایل رایج در آن منعکس کنندۀ فضایل و رذایل حاکم بر آن جامعه است.[۱]

اخلاق ورزشی

اخلاق ورزش یکی از موضوعات اخلاق کاربردی است که برای سنجش تصمیمات عملی اخلاقی و مواجهه با مسائل، رفتارها و سیاست های اخلاقی در حرفه ها، تکنولوژی، حکومت و غیره کاربرد دارد.[۲]

داستان نقل شده:

پوریای ولی را همه مردم شهر میشناختند. زن و مرد و کوچک و بزرگ . هر پهلوانی از دور و نزدیک ، غریبه یا آشنا ، پیر یا جوان با پوریای ولی کشتی میگرفت، پشتش به خاک میرسید و شکست می خورد. ولی در آن روز پهلوانی از سرزمین هندوستان به شهر خوارزم آمده بود که همه نگران کشتی گرفتن او با پهلوان پوریای ولی بودند. پوریای ولی به هیچ کس  نگفته بود که از کشتی گرفتن با پهلوان هندی نگران است. ولی در نگاه و رفتار او چیزی بود که این نگرانی را نشان می داد.

ماجرا از آن روزی شروع شد که پهلوان پوریای ولی به مسجد رفته بود تا نماز بخواند. از پشت پرده ای که زنها در آنجا نماز و دعا میخواندند ، صدای دعا خواندن پیرزنی که مادر پهلوان هندی بود به گوش پوریای ولی رسید. پیرزن دعا میکرد:  خدایا! پسر مرا بر پهلوان پوریای ولی پیروز کن!
  دل پهلوان بزرگ ایران زمین با شنیدن دعای این پیرزن لرزید و حالش از این رو به آن رو شد. پوریای ولی نماز خواند و از مسجد بیرون رفت ، اما دیگر آن پهلوان همیشگی نبود . او بین دوراهی مانده بود ، از یک طرف دلش میخواست پهوان هندی را شکست بدهد و دل مردم شهر را شاد کند و از طرف دیگر دلش برای آن پیرزن آرزومند میسوخت.

روز مسابقه از راه رسید. همه اهلی در میدان بزرگ شهر جمع شدند ، همه جا را با گلاب خوشبو کردند و در میان سلام و صلوات مردم شهر دو پهلوان کشتی را آغاز کردند. پهلوان هندی به سوی پوریای ولی یورش برد، ولی پهلوان خوارزم  او را به کناری زد. مردم شهر فریاد خوشحالی کشیدند ولی ناگهان نگاه پهلوان ایران زمین به چشمان آرزومند پیرزن افتاد، پوریای ولی چشمانش را بست تا پیرزن را نبیند و فقط صدای خوشحالی مردم شهر را بشنود. در این لحظه دیگر خودش بود یعنی همان پهلوانی که همه او را به قدرت و زور و بازو میشناختند. پوریای ولی دست در کمر پهلوان هندی حلقه کرد و او را از زمین کند. فریاد شادی اهالی شهر از آسمان بلند شد: پهلوان کار را تمام کن! پهلوان او را خاک کن! 
  در این حال یکدفعه همه چیز عوض شد. پوریای ولی پهلوان هندی را رها کرد و خودش نقش بر زمین شد.
همه فهمیدند این پهلوان هندی نبود که پوریای ولی را شکست داده بود، این فروتنی و ایمان و محبت پوریای ولی بود که برای شادمانی آن پیرزن و دعاهای او خودش را خاک کرده بود.

میگویند پوریای ولی در لحظه ی آخر این شعر را با خودش زمزمه میکرد:

پورای ولی گفت که صیدم به کمند است
                                                                             از همت داوود نبی بخت بلند است
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
                                                                            هرگز نخورد آب زمینی که بلند است

طالوت

zurkhane.ir

رسول گرامى اسلام(ص) مى فرماید: به سرگرمى و بازى بپردازید, زیرا دوست ندارم که در دین شما خشکى و خشونت دیده شود.

امروزه ورزش در تمام کشورها و جوامع اهمیت فوق العاده اى پیدا کرده است. برگزارى مسابقات گوناگون ورزشى در رشته هاى مختلف در سطوح ملى و بین المللى, نشان دهنده این واقعیت انکارناپذیر است. در سایه پروپاکاند و تبلیغات بى امان دستگاه ها, سازمان ها و فدراسیون ها, مسابقات ورزشى هواداران فراوان و تماشاچیان بسیارى پیدا کرده است.


از منظر عقل و دین, ورزش براى تقویت و سلامتى جسم ضرورت دارد. ملتى که بدنى سالم, بانشاط و نیرومند ندارد از عقل و تفکر شایسته کمتر بهره مند است. مثلى است معروف که مى گوید: «عقل سالم در بدن سالم است», زیرا تأثیر متقابل جسم و جان, مسئله اى ثابت شده و مسلّم است. انسان هایى که بر اثر تنبلى و عدم تحرکات جسمى, بدنى نحیف و علیل دارند و یا بیش از حد فربه و چاق هستند, نمى توانند روحیه اى آرام و بانشاط داشته باشند. این گونه افراد معمولاً عصبى مزاج, کم حوصله, بهانه گیر و داراى روحیه اى ناهنجار و فکرى بیمار هستند و همین مسائل در جسم آنان نیز اثر سویى مى گذارد.

 


داشتیم با ابراهیم با موتور می رفتیم که موتور سواری جلوی ما پیچید و با اینکه مقصر بود، هو کرد و بی احترامی.

من دوست داشتم ابراهیم با آن بدن قوی ای که داره پایین بیاید و جوابش را بدهد، ولی ابراهیم با آن لبخندی که به لب داشت در جواب عمل او گفت: سلام. خسته نباشید.

موتور سوار عصبانی یکدفعه جاخورد... .

 

 ابراهیم در جاهای مناسبی از توانمندی بدنی اش استفاده می کرد. مثلاً ابراهیم را دیده بودند در یک روز بارانی که آب در قسمتی از خیابان جمع شده بود و پیرمردها نمی توانستند از آن معبر رد شوند، ابراهیم آنها را به کول می گرفت و از اون مسیر رد می کرد.

 

http://www.aviny.com

چند روزی بود که به همراه عباس از پایگاه لکلند واقع در شهر سن آنتونیوتکزاس فارغ التحصیل شده و برای پرواز با هواپیمای آموزشی T-41 به پایگاه ریس در شمال تکزاس آمده بودیم. در ورزشهای روزانه، می بایست ابتدا جلیقه هایی را با وزن نسبتاً زیادی به تن می کردیم و چندین دور با همان جلیقه ها به دور محوطه و یا پادگان می دویدیم. این کار جزء ورزشهای اجباری بود که زیر نظر یک درجه دار آمریکایی انجام می شد. پس از پایان این مرحله، دانشجویان می توانستند ورزش دلخواه خودشان را انتخاب کنند و عباس که والیبالیست خوبی بود با تعدادی از بچّه های ایرانی یک تیم والیبال تشکیل داده بودند. آن روزها بیشترین سرگرمی ما بازی والیبال بود.
باید بگویم که آمریکاییان در سالهای حدود 1349 (1970 میلادی) تقریباً با بازی والیبال بیگانه بودند و هنگام بازی مقررات آن را رعایت نمی کردند؛ به همین خاطر یک روز هنگامی که با چند نفر از دانشجویان آمریکایی مشغول بازی بودیم، آبشارهای بی مورد و پاسهای بی موقع آنها همه ما را کلافه کرده بود.

عباس به یکی از آنها یادآوری کرد که اگر می خواهید والیبال بازی کنید باید مقررات آن را رعایت کنید. یکی از دانشجویان آمریکایی از این سخن عباس آزرده خاطر شد و در حالی که بر خود می بالید با بی ادبی گفت: توی شترسوار می خواهی به ما والیبال یاد بدهی؟

او به عباس جسارت کرده بود؛ به همین خاطر دیگران خواستند تا پاسخ او را بدهند؛ ولی عباس مانع شد و روی به آن دانشجوی آمریکایی کرد و با متانت گفت: من حاضرم با شما مسابقه بدهم. من یک نفر در یک طرف زمین و شما هر چند نفر که می خواهید در طرف مقابل.

دانشجوی آمریکایی که از پیشنهاد عباس به خشم آمده بود، به ناچار پذیرفت.
دانشجویان آمریکایی می پنداشتند که هر چه تعداد نفراتشان بیشتر باشد، بهتر می توانند توپ را بگیرند؛ به همین خاطر در طرف مقابل عباس ده نفر قرار گرفتند. عباس نیز با لبخندی که همیشه بر لب داشت در طرف دیگر زمین محکم و با صلابت ایستاد.
بازی شروع شد. سرنوشت این بازی برای تمام بچه های ایرانی مهم بود؛ از این رو دانشجویان ایرانی عباس را تشویق می کردند و آمریکایی ها هم طرف خودشان را؛ ولی عباس با مهارتی که داشت پی در پی توپ ها را در زمین طرف مقابل می خواباند. آمریکایی ها در مانده شده بودند و نمی دانستند که چه بکنند.

در حین برگزاری مسابقه، سر و صدایی که دانشجویان برپا کرده بودند کلنل «باکستر» فرمانده پایگاه را متوجه بازی کرده بود و در نتیجه او نیز به زمین مسابقه آمد. در طول بازی از نگاه کلنل پیدا بود که مهارت، خونسردی و تکنیک عباس را زیر نظر دارد.
سرانجام در میان ناباوری آمریکایی ها، مسابقه با پیروزی عباس به پایان رسید.

در این لحظه فرمانده پایگاه، که گویا از بازی خوب عباس تحت تأثیر قرار گرفته بود و شادمان به نظر می آمد، از عباس خواست تا در فرصتی مناسب به دفتر کارش برود.

چند روز بعد عباس از طرف فرمانده پایگاه به عنوان کاپیتان تیم والیبال پایگاه «ریس» انتخاب شد. با مسابقاتی که تیم والیبال پایگاه با چند تیم از شهر «لاواک» برگزار کرد، تیم والیبال پایگاه به مقام اول دست یافت و عباس به عنوان یک کاپیتان خوب و شایسته مورد علاقه فراوان کلنل «باکستر» قرار گرفته بود و بارها شنیدم که او عباس را «پسرم» صدا می کرد.

 

راوی: امیر خلبان روح الدین ابوطالبی-http://www.aviny.com

هدف از ورزش چیست؟


در اسلام هدف از ورزش, جمع مال و ثروت و کسب وجهه و شهرت نیست; بلکه وسیله اى براى سالم زیستن, قوی بودن, بهتر عبادت کردن و خدمت بهینه به خلق است.

در دعاى کمیل مى خوانیم:

 

قوّ على خدمتک جوارحى;

بار پروردگارا, اعضا و جوارحم را براى خدمت به تو نیرومند گردان.

 

و یا در دعاى روز چهارم ماه مبارک رمضان مى خوانیم:

با مطالعه قرآن کریم متوجه می شویم که همیشه در قرآن، قوی بودن به عنوان یک امتیاز و عامل مثبت ارزیابی شده است.

  • خداوند متعال در آیات متعدّد خود را « قوی » می نامد:

«ان القوة لله جمیعاً» (بقره/ ۱۶۵)

تمامی قدرت و توانایی از آنِ خداوند است.