طالوت ◕‿◕

وبلاگ ورزش‌دوستان و ورزشکاران جسم_روح_ذهن

طالوت ◕‿◕

وبلاگ ورزش‌دوستان و ورزشکاران جسم_روح_ذهن

طالوت  ◕‿◕

سلام به همه
............................
- مطالب این وبلاگ با هدف گسترش ورزش و تحرّک و نشاط واقعی و پایدار و رفتار صحیح در زندگی انتشار می یابد.
- از پیشنهادهای شما استقبال می‌کنیم.
- شاد و سالم و امیدوار باشید...
............................
وضعیت وبلاگ: نیمه فعال

آخرین نظرات
  • ۳ آبان ۰۰، ۱۷:۲۶ - takarli
    عالی
  • ۳ اسفند ۹۹، ۱۰:۰۱ - نیوشا
    عالی

۳۲ مطلب با موضوع «الـگـوی ورزشـی» ثبت شده است

رهبر انقلاب:

افتخار فقط این نیست که سرود ملّی‌مان را بخوانند؛ البتّه این افتخار است، خوب است و چیز برجسته‌ای است امّا بالاتر از این افتخار، این است که مثلاً فرض کنید کشتی‌گیر ما با آن حریف صهیونیست کشتی نگیرد؛ این خیلی کار بزرگی است؛ یا آن قهرمان خانم بیاید روی سکّوی قهرمانی با چادر بِایستد... (خبرگزاری فارس)



این مثل همان رفتن به میدان جنگ است؛ یعنی همان روحیّه، همان استحکام شخصیّت و هویّت را که آنجا انسان مشاهده میکند، اینجا هم مشاهده میکند...

ان‌شاءالله روزبه‌روز محیط ورزش را پاکیزه‌تر و روشن‌تر بکنید.




بیانات در دیدار دست‌اندرکاران کنگره شهداى ورزش کشور ۱۳۹۴/۱۰/۲۱

۱۴ دی ۱۳۵۸، یک سال پس از پیروزی انقلاب و در آستانه دوازدمین سالگرد درگذشت مرحوم تختی، خانواده او در قم با امام خمینی دیدار کردند. گزارش این دیدار که اولین بار در روزنامه جمهوری اسلامی (مورخ ۱۷ /۱۰ /۱۳۵۸، ص ۷) منتشر شد، در جلد ۱۲ صحیفه امام، ص ۲۹ آمده است:

«روز جمعه بابک و خانم شهلا توکلى، همسر مرحوم تختى، به حضور امام شرفیاب شدند. هنگام ظهر بود و موقع ناهار. آنها ناهار را که نان و سیب زمینى بود به اتفاق امام صرف نمودند. بعد از ناهار بابک به امام مى‏ گوید: من تا به حال سه افتخار بزرگ دارم:

1- به حضور امام امت رسیده ‏ام.

2- فرزند جهان پهلوانى چون تختى هستم.

3- این انقلاب به رهبرى امام به پیروزى رسیده است.

امام بعد از اینکه حرفهاى بابک تمام مى‏ شود، دستى به سر بابک مى‏ کشند و او را مى ‏بوسند و فقط دو سه کلمه ‏اى که دریایى از معانى را در برمى‏ گیرد به بابک گفتند. و این خود مى تواند سرمشقى براى تمام ورزشکاران شود. امام فرمودند:

                           «پسرم! سعى کن همیشه پهلوان باشى نه قهرمان».

 

http://www.imam-khomeini.ir/fa

بدون کمترین تردیدی،  ورزش یک عنصر فرهنگی و ابزاری تاثیر گذار در خدمت به تعالی اخلاقی است.
ورزش، عاملی سازنده برای سعادت و پیشرفت جامعه است و جامعه ای میتواند درست فکر کند که سالم، تندرست و شاداب باشد. و این همه، بستگی کامل به گسترش فرهنگ ورزش دارد.

در این میان، نقش ارزشمند و منحصر به فرد قهرمانان ملی را نمی توان نادیده گرفت. هر چه شناخت جامعه ما خصوصأ جوانان از فراز و نشیب های زندگی قهرمانان بیشتر باشد، انگیزه های آن ها در تلاش در زندگی و تأثیر پذیری آنها در کسب ارزش های انسانی عمیق تر خواهد بود. داستان زندگی قهرمانان، سرشار از تلاش و پشتکار در زندگی، استقامت در برابر شکست ها، خلاقیت و خطر کردن برای دست یابی به پیروزی های بزرگ است و از رهگذر زندگی آنها میتوان به ایده ها و الگوهای ارزش‌مندی برای زندگی دست یافت.

ورزش کنیم و درس های ارزشمند زندگی و تجربیات قهرمانان ورزشی را اندک اندک به خود بیفزاییم...


در یکی از مغازه ها مشغول کار بود. یک روز در وضعیتی دیدمش که خیلی تعجب کردم. دو کارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود. جلوی یک مغازه کارتن ها را روی زمین گذاشت.



وقتی کار تحویل تمام شد، جلو رفتم و سلام کردم. بعد گفتم: آقا ابراهیم برای شما زشته، این کار باربرهاست نه کار شما!

نگاهی به من کرد و گفت: کار که عیب نیست،بیکاری عیبه،این کاری هم که من انجام میدم برای خودم خوبه، مطمئن میشم که هیچی نیستم. جلوی غرورم رو می گیره!
گفتم: اگه کسی شما رو اینطوری ببینه خوب نیست! شما ورزشکاری و... خیلی ها می‌شناسنت.
ابراهیم خندید و گفت: ای بابا! همیشه کاری کن که، اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد نه مردم!

 

 طالوت

http://nedayeghalam.cbo.ir

آنگونه که از منابع تاریخی بر می‎آید حضرت عباس(علیه‎السلام) دارای ورزیدگی اندام و تناسب اعضایی بوده که بیانگر توان جسمی بالای او بوده است که تا اندازه‎ای از ویژگی‎های ارثی او بوده است؛ چرا که هم پدر او از ابرپهلوانان عرب به شمار می‎رفته و هم خاندان مادری او گرُد میدان بوده‎اند. مادر او ام‎البنین، از خانواده ای شجاع و دلاور بود.

از دیگر دلایل این قدرت جسمی، افزودن بر فرآیند ارثی، این بوده که او از کودکی با ورزش و چالاکی انس داشت. ورزش و کار در مزرعه و آموزش‎های نظامی دست به دست هم داد و از عباس (علیه‎السلام)، جوانی نیرومند و شجاع ساخت.

در دوران تحصیل در آمریکا، روزی در بولتن خبری پایگاه «ریس» که هر هفته منتشر می شد، مطلبی نوشته شده بود که توجه همه را به خود جلب کرد. مطلب این بود:

دانشجو بابایی ساعت 2 بعد از نیمه شب می‌دود تا شیطان را از خودش دور کند.


من و بابایی هم اتاق بودیم. ماجرای خبر بولتن را از او پرسیدم. او گفت: چند شب پیش بی خوابی به سرم زده بود. رفتم میدان چمن پایگاه و شروع کردم به دویدن. از قضا کلنل «باکستر» فرمانده پایگاه با همسرش از میهمانی شبانه بر می گشتند. آنها با دیدن من شگفت زده شدند. کلنل ماشین را نگه داشت و مرا صدا زد. نزد او رفتم. او گفت: در این وقت شب برای چه می دوی؟ گفتم: خوابم نمی آمد خواستم کمی ورزش کنم تا خسته شوم. گویا توضیح من برای کلنل قانع کننده نبود. او اصرار کرد تا واقعیت را برایش بگویم.

به او گفتم:

مسایلی در اطراف من می گذرد که گاهی موجب می شود شیطان با وسوسه هایش مرا به گناه بکشاند و در دین ما توصیه شده که در چنین موقعی بدویم و یا دوش آب سرد بگیریم.

آن دو با شنیدن حرف من، تا دقایقی می خندیدند، زیرا با ذهنیتی که نسبت به مسایل جنسی داشتند نمی توانستند رفتار مرا درک کنند.


راوی: امیر اکبر صیاد بورانی- http://www.aviny.com