طالوت ◕‿◕

وبلاگ ورزش‌دوستان و ورزشکاران جسم_روح_ذهن

طالوت ◕‿◕

وبلاگ ورزش‌دوستان و ورزشکاران جسم_روح_ذهن

طالوت  ◕‿◕

سلام به همه
............................
- مطالب این وبلاگ با هدف گسترش ورزش و تحرّک و نشاط واقعی و پایدار و رفتار صحیح در زندگی انتشار می یابد.
- از پیشنهادهای شما استقبال می‌کنیم.
- شاد و سالم و امیدوار باشید...
............................
وضعیت وبلاگ: نیمه فعال

آخرین نظرات
  • ۳ آبان ۰۰، ۱۷:۲۶ - takarli
    عالی
  • ۳ اسفند ۹۹، ۱۰:۰۱ - نیوشا
    عالی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خجالتی» ثبت شده است

آیا می‌توانید آخرین باری را که درون یک اتاق در میان افراد غریبه ایستاده بودید، به یاد بیاورید؟ آیا آن موقع احساس خجالت و بی‌دست و پایی کردید؟ آیا وقتی می‌خواهید از کسی یک سؤال کوچک بپرسید، خجالت می‌کشید و حتی برای پرسیدن تاریخ و ساعت، ضربان قلب‌تان تند می‌شود؟ آیا وقتی می‌خواهید برای انجام یک معامله یا خرید به کسی مراجعه کنید، مردد می‌شوید، آیا این احساس شما را از زندگی عقب نگه داشته است. صرف‌نظر از درونگرا یا برونگرایی افراد، همه انسان‌ها در زندگی و در بعضی شرایط و مسائل احساس خجالت می‌کنند. از لحاظ اجتماعی فقط افراد درونگرا کم‌رویی را تجربه نمی‌کنند. کم رویی عبارت است از احساس بدی که فرد در مقابل اطرافیان دارد. در این بحث به عادت‌ها و راه‌های مقابله با این مسأله خواهیم پرداخت.

 

غلام رضا میدانست که نبی، یک سروگردن از او بالاتر است. با این حال میخواست با او کشتی بگیرد. اگر این یکی را هم به زمین می زد قهرمان محل میشد. اما نبی با بقیه فرق می کرد، قوی هیکل بود، سیبیلی به پهنای دو انگشت پشت لب داشت و همه بچه های محل از او حساب می بردند. چون شرور و اهل دعوا بود. در صورتی که غلامرضا آرام و خجالتی بود. به همه مخصوصا بزرگترها احترام می گذاشت عاشق کشتی بود و به کمک دست و پای بلند و پر زورش، حریفان را زمین میزد.

آن روز بعدازظهر بچه ها دور تا دور زمین خاکی محل ایستادند و منتظر شروع کشتی ماندند. غلامرضا لباس هایش را در اورد فقط یک زیر پیراهن به تن داشت پاچه های شلوارش را رو به بالا تا زد و کمربندش را محکم بست.